Loading...
در داستان کوتاه اخلاقی "خارهای روی قبر"، یک ذهنخوان شرط میبندد که میتواند به مدت شش ماه زنده دفن شود و از خارها برای محافظت از قبر خود در برابر اختلالات استفاده کند. با این حال، پس از تنها سه ماه، او بیرون میآید تا خارها را بخورد و شرط را میبازد و بیخردی دست کم گرفتن نیازهای اولیه را نشان میدهد. این داستان کوتاه و ساده به عنوان یادآوری عمل میکند که حتی هوشمندانهترین برنامهها نیز میتوانند با خواستههای ساده از بین بروند و آن را به نمونهای قابل توجه در میان داستانهای اخلاقی معروف برای کلاس هفتم تبدیل میکند.

"مغز داستان این است که حتی هوشمندانهترین نقشهها نیز میتوانند توسط نیازها و غرایز اساسی انسان تضعیف شوند."